سهمار

مجید سرنی زاده

سهمار

مجید سرنی زاده

تار عنکبوت

تار عنکبوت

تار عنکبوت، مرگی متقارن؛
هنوز هم
بر افراشته است بادبانی از برگی به برگی،
(غربال سپیده دم (بیایید شاعرانه ها را جلا بخشیم،
سقفی کاهگلی در پالایش ستارگان در شبی در ماه اوت
(بهتر از این نمی شود)،
نقشی زمستانی (مایه بی حسی) به روی شیشه؛
ناگهان:
دست بزرگی که بر صورتت کشیده می زند؛
چرخی که استخوان هایت را به رویش خرد می کنند؛
نشانه تیراندازی که هیبت قوزدار توست؛
 
حباب های کوچک روی آب آنجا که غرق شده ای؛
شبکه عصبی زیر معده ات که درد را متصاعد می کند؛
دوربین نشانه روی به روی هواپیمایی جنگی
به هنگام شیرجه به روی جاده ای
که تو به همراه سایر فراریان در آن پناه گرفته ای؛
شیشه پنجره،
شکسته، ترک خورده،
در جایی که چشم تو بوده است؛
تار عنکبوت، حلقه هایی هم مرکز؛
درد به اینگونه رشد می کند؛
شعاع هایی مرکز گریز؛
ستاره مرده به این شکل افول می کند؛
مرگی متقارن؛
ننگی موزون؛
خفتی منظم؛
تنها وقتی صورتت را لمس می کند،
تو حسش می کنی.  

استانیسلاو برانشاک 

نظرات 2 + ارسال نظر
احسان ن دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ http://radioehsan.blogsky.com


ناگهان

مم‌نون سه‌مار عزیز

دخت لوک شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ق.ظ

همیشه پررنگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد