سال 1392 برای من و دوستانم در تئاتر و حرکت کارگاه سالی پرکار ونسبتا موفق بود ، تهیه دو تئاترعروسکی با بیست اجرا و تهیه دو تاتر صحنه ای بزرگسال با بیست و یک اجرا در بندرعباس ، انجام هماهنگی برای اجرای آثار گروه در کشورهای رومانی ، فرانسه ، انگلستان و آلمان در سال آینده ، ارائه یک سخنرانی در یک کنفرانس بین المللی و پذیرش چهار مقاله دیگه مبتنی بر پژوهش ها و مباحث مطرح شده در گروه برای ارائه در دو رویداد بزرگ علمی و هنری و جذب تعدادی از تحصیلکرده ها و علاقمندان تئاتر برای همکاری و فعالیت در گروه بخشی از پروژه های این سال بود. اما روزهای پایانی سال ،این روزها سخت کار میکنیم، جلسات گروهی وانفرادی با اعضاء گروه برای برنامه های سال آینده، برنامه ریزی و پیگیری برای اجراهای داخلی و خارجی. برای سال آینده سه برنامه بین المللی داریم و دو اجرای داخل استان، سه پروژه مشترک رو هم با همکاری گروههای دیگه داریم شروع میکنیم. علاوه براینها ، پروژه های فردی دوستان هم هست از برنامه های جمشیدی و کشاورز و بشکال برای نمایشگاه تا برنامه خودم برای پژوهش و شرکت در کنفرانس های ملی و بین المللی. تعداد برنامه ها زیاد شده نه به این دلیل که امیدمون نسبت به قبلا بیشتر شده یا اینکه معتقد به تغییرات و بهبود عمیقی درشرایط بیرونی باشیم که بیشتر به خاطر مسئولیتیه که بهش باور داریم .
اما در آستانه بهار هستیم . لحظه ای توقف ، اینکه هیچکدوم از این موفقیت ها و برنامه ها در حوزه تولید اثر، نباید ما رو از جهان واقعی که به شکلی سیال در اطرافمون در جریانه غافل کنه . ما در لحظه ای از زمان قرار داریم که باید بیشتر از گذشته به مسئولیت خودمون به عنوان یک شهروند عمل کنیم ، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در شبکه ای از متغیر های اجتماعی ، فرهنگی ، زیست محیطی، مذهبی ، سیاسی و اقتصادی پیچیده شدیم . پس ناچاریم به همه اینها فکر کنیم ، ما در لحظه ای از زمان ایستادیم که اندیشیدن به آینده و نسل های آتی بیش از هر زمان دیگه ای ضروری به نظر می رسه . محیط زیست اطراف ما در حال نابودیه ، دریا هر روز از فاضلابهای شهری و صنعتی و پسماندهای کشتی ها آلوده تر و آلوده تر می شه ، آبزیان دریایی که فکر می کردیم سالم ترین ماده غذایی اطراف ما هستن دارن به آلوده ترین غذای مردم تبدیل می شن. غرب شهر بندرعباس درگیر شدیدترین آلودگی های زیست محیطی در هوا ، آب و خاکش شده . نمادهای فرهنگی و تاریخی شهر یکی پس از دیگری جاشون رو به سازه های بی هویت جدید دادن ، شهرسازی به غیر استاندارد ترین شکل ممکن و بدون توجه به ملاحظات فرهنگی در بندرعباس در حال پیشرفته . روابط انسانی و خانوادگی بدلیل پیشرفت های تکنولوژیک و گستردگی ارتباطات دچار چالش های جدیدی شده که زمینه های فرهنگی و مذهبی در تحلیل اونها عاجز موندن . استرس ، بیماریهای قلبی و عروقی ، عدم توجه به سلامت جسمی و روانی ، مصرف دخانیات و... بحران های حوزه سلامت و بهداشت رو ایجاد کرده. اخلاقیات در بسیاری از حوزه ها از جمله سیاست و اقتصاد و مدیریت داره به فراموشی سپرده می شه اینها و خیلی از بحرانهای دیگه که بسیاری شون دردهای مشترک ما و سایر مردم جهانه به همه ما هشدار میده که باید به صورتی جدی تر به تعریف و نقد این وضعیت جدید بپردازیم ، اما این مسائل برای ما چه درجه ای از اهمیت رو دارن و چرا در آثار هنری تولید شده جای خالیشون احساس می شه ، بی شک هنر این امکان رو به بهترین نحو می تونه فراهم کنه که موقعیت انسان امروز رو به تصویر بکشه ، یا به چالش بکشه تا شاید بصورت نسبی به سبکی از زندگی برسیم که کمترین آسیب رو داشته باشه ، اما من فکر میکنم در فرآیند توجه عمیق به وضعیت انسان کنونی، زبانی که برای تولید اثر استفاده میکنیم بسیار اهمیت داره ، به گمان من بایستی به زبانی همه فهم تر و ساده تر متوسل بشیم ، البته شاید راههای دیگه ای هم بشه پیشنهاد کرد اما من احساس میکنم نیاز به گفتمانی برای تغییر در کم و کیف زبان و فرم ارائه آثار هنری داریم ، با هدف جلب توجه تعداد بیشتری از مردم به بحران های پیش رو ، یه پیشنهاد برای آغاز سال هنری .
بیشتر هنرمندان مجید جمشیدی را به عنوان عکاس خبری میشناسند و دلیل آن موفقیتهای اخیر او در جشنوارههای کشوری عکس، انتشار عکسهای او در خبرگزاریها و روزنامههای مختلف میباشد.اما واقعیت این است که جمشیدی با تئاتر پا به جهان حرفهای هنر گذاشته است و در این هنر سابقهای 13 ساله دارد.مجید جمشیدی شروع فعالیت هنریاش را با بازیگری تئاتر آغاز کرد و پس از آن در کنار تئاتر به عنوان عکاس در مطبوعات مشغول به کار شد.او که از موسسان و یکی از کارگردانان گروه تئاتر "کارگاه" است از سال 1390 تاکنون سه شاهکار ادبی جهان را در بندرعباس در قالب 30 شب اجرای عموم به روی صحنه برده است.ارغ از کیفیت فنی اجراهای مذکور، جسارت قابل تحسین انتخاب اینگونه آثار و استقبال کم نظیر تماشاگران خاص و عام از این اجراها شایان توجه است، نمایشنامههایی چون "باغ وحش شیشهای" نوشته تنسی ویلیامز، "پدر" از اگوست استریندبرگ و "یرما" اثر فدریکو گارسیا لورکا.پس از اجرای اخیر او از نمایشنامه "یرما" یا به روایت خودش "خانواده لورنزو" گفتوگویی با این هنرمند انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
فارس: نقدهایی که درباره اجرای "خانواده لورنزو " نوشته شده را خواندهاید؟
جمشیدی: البته
فارس: چقدرش را قبول دارید؟
جمشیدی: مشخصاً درباره کدامیک میخواهید پاسخ دهم.
فارس:به طور مثال نقدی که مجید سرنیزاده نوشته او برای نقدش این عنوان رو انتخاب کرده "یادداشتی بر اجرایی که کارگردان نداشت"، نظرت درباره این جمله چیست؟
جمشیدی: این نقد سرنیزاده هم مانند انتقادهای دیگرش دو پهلو است. میتواند جملهای منفی برای کارگردان باشد به این معنی که تئاتر بدون حضور موثر کارگردان به اجرا در آمده و خوشبینانهاش این است که اینقدر خوب کارگردانی شده است که حضور کارگردان در اجرا دیده نمیشد. البته با توجه به متن این نقد، واضح است که منظور سرنیزاده در مورد کارگردانی اثر، منفی است.
به هر حال برای من بسیار خوشایند است که دوستان نظراتشان را درباره کارهای من بنویسند. از آنجا که فکر میکردم در جامعه تئاتری هرمزگان جای نقدنویسی فنی خالی است، شخصاً از سرنیزاده خواستم تا یادداشتی در مورد کار بنویسد تا بلکه دیگرانی هم که نقد و نظری در مورد اثر دارند مطرح کنند و دیالوگ برقرار شود.
این نکته و این نوع انتخاب البته برمیگردد به آن چیزهایی که در گروه ما ارزش محسوب میشوند. هنرمندان استان از نزدیک همدیگر را میشناسند و کم و بیش با هم در ارتباط هستند، خیلیها فکر میکنند اگر نظری در مورد کار دوست خود بدهند باعث دلخوری او خواهد شد پس مسائل را در محفلهای خصوصی بیان میکنند که به عقیده من نمیتواند چندان بر فضای عمومی تئاتر ما اثرگذار باشد.
بسیاری از هنرمندان برجسته تئاتر استان ما مدتهاست که در حال درجا زدن هستند. برخی جریانها در استان تابو شدهاند، برخی اشخاص در استان تابو شدهاند، و این به دلیل فقر فرهنگ انتقادی است که با توجه به استعدادهای زیادی که در هنر ما وجود دارد مسیر رشد هنرمندان به کندی طی شود. از امتیازهای دیگری که این گونه یادداشتها دارند آموزش نوشتن نقد است و باعث میشود سایر افرادی که میخواهند در این حوزه کار کنند، سختگیرانهتر عمل کنند و نقدهای هنری را به زبان فنی بنویسند. البته من با برخی موارد ذکر شده در یادداشت سرنیزاده موافق و با برخی دیگر مخالف هستم. اما شرح دادن تمام آن زمان دیگری میخواهد.
خانواده لورنزو کارگردان جمشیدی
فارس: در مجموع "خانواده لورنزو" را تئاتر موفقی میبینید؟
جمشیدی: پاسخ این سئوال را نویسندگان و منتقدان میدهند.
فارس: در سه کار اخیرتان، سه نمایشنامه جهانی را انتخاب کردهاید، خیلیها معتقدند که به ادبیات نمایشی استان خیلی اعتقاد ندارید.
جمشیدی: نه اینکه به ادبیات نمایشی استان اعتقادی نداشته باشم بلکه به دنبال متنهای کمتر تجربه شدهای هستم که نیاز جامعه تئاتری ما است. جای اجرای شاهکارهای ادبی جهان در استان واقعاً خالی بود. اجرای کلاسیک این گونه نمایشها میتواند کلاس درسی برای بازیگران، طراحان نور، طراحان لباس و طراحان گریم و سازندگان موسیقی باشد.
ظرفیتهای زیادی که اینگونه آثار دارند توقع و چشمانداز تئاتر استان را ارتقا میبخشد. شاهکارهای ادبی جهان این امکان را به من میداد که بتوانم از میان آنها متنی را برگزینم که با شرایط روز جامعهای که در آن زندگی میکنم همسویی قابل توجهای داشته باشد.
از آنجایی که تئاتر میتواند نقش موثری در تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشته باشد، برای اجرای عموم و برای گفتوگو با مردم هرمزگان به سمت شاهکارهای ادبیات نمایشی رفتم، به خصوص آثاری که در عین به چالش کشیدن مسائل اجتماعی، مسائل خانواده را هم به صورت پر رنگی مطرح میکنند.
فارس: اینکه فقط برای اجرای عموم کار میکنید معنای خاصی دارد؟
جمشیدی: منتظر چه جور معنایی هستید؟ با بررسی که در این چند سال حضورم در تئاتر استان داشتم متوجه نقص بزرگی شدم. کمبودی در فضای تئاتر احساس میکردم که شاید خیلیها پیش از من به آن رسیده بودند اما حرکتی در برطرف کردن آن صورت نگرفته بود. اجرای گروههای تئاتری مختص به جشنوارهها بود. به طوری که جشنوارههای تئاتر اولویت همه گروههای نمایشی استان بود.
این جشنواره محوری از چند جنبه به تئاتر ما لطمه زده بود، اول اینکه به لحاظ فنی فقط نوع خاصی تئاتر که جشنواره پسند بود تولید میشد و دوم حضور اجتماعی تئاتر در بستر فرهنگ عمومی را هم کمرنگ کرده بود. من در این نمایشها "خانواده وینگفیلد"، "خانواده استریندبرگ" و "خانواده لورنزو" در کنار توجه به مسائل فنی، به ایجاد ارتباطی قویتر و واقعیتر با مردم نیز توجه داشتم.
برای فهمیده شدن اثر برای مردمی که شاید هیچ گاه تئاتر ندیدهاند از تکنیکهای تئاتری فرا واقعی و غیر واقعی گذشتم و خواستم که مردم ارتباط صمیمی با تئاترهایم برقرار کنند و این آثار را از خودشان بدانند. هدف من از اجرای تئاتر همین بوده که مخاطبم را با خود همراه کنم. فکر میکنم باید گروههای تئاتری در کنار نمایشهایی که برای جشنواره آماده میکنند نگاهی جدی به اجراهای عمومی داشته باشند.
جامعه ما به شدت تشنه تئاتر است. تشنه هنر است. تئاتر این پتانسیل را دارد که جامعه را از مسیر نادرست به مسیر درست بکشاند. ظرفیتهای هنر نمایش خیلی بیشتر از آن است که تنها خرج جشنوارههایی شود که مخاطبان آن گروهی محدود از هنرمندان هستند.
تئاتر خانواده وینگفلد کارگردان جمشیدی
فارس: اما حضور شما در جشنوارههای گذشته نشان میدهد چندان هم به جشنوارهها بی اعتنا نیستید! اجرای شما در نمایش " چیزی شاید ..." جایزه بهترین بازیگری جشنواره مونولوگ را به دست آورد!
جمشیدی: بله این نمایش جایزه بهترین کارگردانی، بهترین بازیگری و طراحی را به دست آورد. جشنواره مونولوگ درست زمانی بود که گرایش زیادی به تجربه گرایی داشتم. سه سال از زمان حضورم در عرصه نمایش میگذشت و میخواستم هر چه بیشتر تجربه کنم.
فارس: به نظر میرسد برخلاف امروز چندان به نمایشهای رئال علاقمند نبودید؟
جمشیدی: البته شاید حوزه مطالعاتی که آن سالها داشتم هم بی تاثیر در نگاه انتزاعی که به هنر داشتم نبود. به خاطر دارم که آن زمان غرق در کتابهای عرفانی و روانشناسی بودم. شیفته نقاشیهای دالی و ... بودم و نوشتههای آلبر کامو و ژان پل سارتر و ساموئل بکت و ... را بارها مرور میکردم.
ساعتها به تماشای سینمای تارکوفسکی مینشستم. آن زمان شور زیادی برای فراگیری داشتم. تقریبا همه هنرها را تجربه میکردم. زمانی بود که شعر و داستان مینوشتم و در برههای دیگر ساز میزدم و میخواندم. عکاسی میکردم و گاهی فیلمسازی و نقاشی را تجربه میکردم. بله من بدون انکه ایدئولوژی مشخصی داشته باشم همه چیز را امتحان میکردم .
فارس: چرا گروه تئاتر و حرکت کارگاه شکل گرفت؟
جمشیدی: گروه کارگاه جریانی بود که میخواست آزادی را در کنار متعهد بودن تجربه کند. حرکتی بود در پاسخ به وضعیت فنی و اداری و اخلاقی گروههای تئاتر در آن زمان. آن زمان گروههای دیگر به شکل سختگیرانهای از اعضای خود میخواستند که فقط در گروه خودشان فعالیت داشته باشند. اما کارگاه به شکل دیگری اداره میشد و آدمهایی که در آن مکتب رشد میکردند میتوانستند با گروههای مختلف همکاری کنند و تجربیات خود را با سایر به اشتراک بگذارند.
فارس: اینکه چند روز پیش از بازبینی نمایش "دیوان نان"، از ادامه کار انصراف دادید ربطی به تعهدتان به گروه کارگاه نداشت؟
جمشیدی: "دیوان نان"، کار مشترک گروه کارگاه و هورخش بود که به کارگردانی محمد قلندری به روی صحنه رفت. دیوان نان را بسیار دوست داشتم چون قرار بود در نقشی بازی کنم که منتسب به "رامی" بود. اما به دلایلی صحیح نمیدانم دربارهاش صحبت کنم چند روز قبل از بازبینی کار را رها کردم. شُک بزرگی به خودم وارد کردم. ولی حاضر نشدم به خاطر مصلحت آرمانهایم را زیر سئوال ببرم. اما به هر حال این کار مشترک دو گروه بود و قطعا علت انصراف من نمیتوانست تعهد به گروهم باشد.
فارس: گروه تئاتر کارگاه، امسال به گروه پرجمعیتی بدل شده فکر میکنید علت جذب اعضای جدید همان آزادی عمل مورد نظر شما بوده است؟
جمشیدی: این را باید از خودشان بپرسید. اما میدانم این آزادی باعث میشد تا بر خلاف سایر گروهها، هر عضو کارگاه جهانبینی خودش را برای فعالیت هنری پیدا کند تا جایی که به صورت مستقل و با نگاه خودش به جهان نمایش نگاه کند و جسارت ارائه آن را بیابد. اگر دقت کرده باشید بعد از 10 سال فعالیت مستمر حالا پژوهشگری داریم که مقالههایش در بالاترین سطح جهان پذیرفته میشود، کارگردانانی داریم که در جشنوارههای مهم خارجی حضور مییابند، بازیگرانی داریم که در سطح اول تئاتر کشور حرفی برای گفتن دارند، اولین نمایشگاه تخصصی عکس تئاتر "خانواده وینگفیلد" توسط همین گروه برپا میشود.
اولین مجله تخصصی تئاتر در استان را بچههای همین گروه منتشر کردند، اولین سری نمایشهای آموزشی با همکاری سازمان بهزیستی، مرکز بهداشت شهرستان بندرعباس، مرکز بحرانهای اجتماعی در طول دهه 80 توسط این گروه تولید و اجرا شدند، بیشترین اجرای تئاتر خیابانی در شهر بندرعباس در کارنامه این گروه ثبت شده، طراحی داریم که ساخت ماسکهایی با کارکرد دراماتیک از برقع (روبنده زنان جنوب) را در کارنامه دارد، تکنینک عروسک کاغذی تنها توسط اعضا گروه کارگاه در اجراهای تئاتر مورد استفاده قرار میگیرد، عروسک سازانی داریم که دوره آموزشی عروسک سازی را در تهران و پاریس گذراندهاند.
همچنین بیشترین دعوت جهت شرکت در رویدادهای بینالمللی خارجی برای این گروه صورت گرفته است، حتی یکی از بانیان اصلی اولین سالن تئاتر تجربی (پلاتو دانشگاه هرمزگان) که در استان ساخته شد، از اعضای گروه کارگاه بود. من فکر میکنم فعالیتهایی نظیر این باعث شده خیلی از بچههای تئاتری علاقه مند باشند با گروه تئاتر و حرکت کارگاه همکاری کنند.
فارس: چرا امسال از خیلی از بازیگران گروه خودتان استفاده نکردید و در عوض بازیگر میهمان پذیرفتید؟
جمشیدی: قبلاً اشاره کردم گروه کارگاه در این مورد کاملاً آزاد است.
فارس: اجراهای مختلف گروه کارگاه با کارگردانهای مختلف همین گروه نشان میدهد اعضای گروه چندان همسلیقه نیستند، استفاده از بازیگر میهمان به جای اعضای گروه ناشی از همین موضوع نیست؟
جمشیدی: درست است که سلیقه هنریمان از هم دور است اما در برخورد با هنر با هم متفقالقول هستیم. رعایت اصول اخلاق حرفهای و نگاهمان به تئاتر خط مشترکی است که همه ما دنبال میکنیم. اتفاقا اگر موفقیتی هست مدیون همین حضور سلایق مختلف در کنار هم است. در کارگاه اعضا حق دارند تجربه کنند و باقی گروه هم به تشخیص خودشان نوع همکاری را با آن فرد مشخص و کمک میکنند تا کار به سرانجام دلخواه تجربه کننده برسد.
ما در این گروه به جای تاکید بر شکل دادن به یک ساختار مراد و مریدی و نوچه پروری، بر شخصیت فردی هنرمند تاکید میکنیم و تلاش میکنیم به افراد مستقل و صاحب ایده تبدیل شویم. من اعتقاد دارم "بازیگر" توانمند میتواند تئاتر را بفهمد، جریان زندگی در تئاتر را به خوبی درک کند و آن را به خوبی به مخاطب منتقل کند، به همین دلیل است که سعی میکنم از بازیگرانی که تجربه زیادی دارند و یا تحصیلات مرتبط دارند استفاده کنم.
در تئاترهای قبلی بازیگران، اعضای کارگاه بودند که سالها با هم همکاری داریم و حرف همدیگر را زودتر میفهمیدیم. اما در تئاتر "خانواده لورنزو" بازیگرانی بودند که از گروههای دیگر به جمع ما اضافه شده بودند. بازیگرانی که سرمایههای تئاتر ما هستند. البته هماهنگی این سلیقهها و رویکردهای مختلف کمی سخت بود. تعاریف برخی از آنها از بازیگری با تعاریف ما کمی فرق میکرد اما در طول کار به هماهنگی نسبی رسیدیم که میتوانست با تمرین بیشتر بهتر هم شود. اما برخی شرایط محیطی برای مدت زمان تمرین و آماده سازی یک نمایش محدودیت ایجاد میکنند اما در پاسخ روشن به سئوال شما باید بگویم اینکه از همه بازیگران گروه استفاده نشد به معنای کنار نهادن این بازیگران نیست قطعا در بخشهای دیگر همین نمایش از همکاری و مشاوره این دوستان بهره بردهام.
فارس: تصمیمتان برای سال آینده یک "خانواده" دیگر است؟
جمشیدی: از اول تصمیم داشتم خانوادهها سه گانه باشند و امسال به پایان رسیدند.
تئاتر خانواده استرینبرگ کارگردان جمشیدی
فارس: پس ممکن است سال آینده رویکرد کاملاً جدیدی را در شیوه اجرا از شما ببینیم؟
جمشیدی: من به کاری که میکنم اعتقاد عجیبی دارم. متاسفانه در استان ما خیلیها گمان میکنند فقط یک نوع کارگردانی و نگاه به عناصر نمایشی وجود دارد. در صورتی که واقعیت این است که علاوه بر مبانی فنی و اصولی، بخشی از کار تولید اثر هنری مبتنی بر سلیقه صاحب اثر شکل میگیرد. من اعتقاد دارم دنیای کنونی ما دنیای دیالوگ است. ما با حرف زدن عشق را معنی میکنیم و با هم دوست میشویم. با حرف زدن با هم دشمن میشویم و از هم میرنجیم، از درون همین حرفها و گفتوگوهاست که آن زیبا شناختی که من به دنبالش هستم متبلور میشود.
این نوع بازیگری که من از بازیگرانم انتظار دارم، سختیهای زیادی دارد. اما بازیگری که بتواند در کار رئالیستی خوب ایفای نقش کند در شیوههای دیگر اجرا هم موفق خواهد بود. دلیلش همین است که میگویم اجرای اینگونه تئاترها چیزی شبیه کلاس درس است.
البته سختیهای زیادی در این راه وجود دارد و دلیلش هم این است که عموماً بازیگرانی که در هرمزگان فعالیت میکنند به صورت تجربی وارد این عرصه شدهاند و بسته به گروهی که در آن فعالیت کردهاند جنس خاصی از بازیگری را تجربه کردهاند که خیلی به فضای واقع گرایانه نزدیک نیست.
یادم میآید یکی از بچههای تئاتری که اجرای "خانواده وینگفیلد" را دیده بود به یکی از اعضای گروه گفته بود: نمیدانستم تئاتر میتواند اینگونه هم باشد. دو نفر روی صحنه حرف بزنند و ما یک ساعت با اشتیاق آنها را تماشا کنیم! خوب این هم یکی دیگر از دلایلی است که نشان میدهد ما در استان هرمزگان در برخورد با هنر نمایش خیلی متنوع کار نکردهایم، شیوههای مختلف را تجربه نکردهایم و کلا کار نکرده زیاد داریم. به هر حال نمایش آینده من هر چه باشد مسلما در راستای آشتی دادن مردم هرمزگان با تئاتر است.
فارس: خودتان فکر میکنید چقدر در اجرای یک تئاتر واقعگرا موفق بودهاید؟ برخی از نقادان در نقدهای نوشته شده، عقیده دارند اغراق در بازی برخی از بازیگران شما به خوبی مشهود بوده است.
جمشیدی: در مورد توانایی بازیگرانم در بازی واقعگرا باید کمی به عقب برگردم، ما هم شبیه باقی تئاتریهای هرمزگان شروع فعالیتمان با نمایشهایی بودیم که لزومی به بازی واقعگرا نداشت. اتفاقا هر چه بیشتر اغراق را سرلوحه کارت قرار میدادی و اطوار و حرکات بدیع و فراموش شده را در اندازههای بزرگ اجرا میکردی، بیشتر مورد توجه کارگردان بودی، کما اینکه امروز هم برخی کارگردانان همین نگاه را دارند. نه اینکه بگویم این نگاه نگاهِ بدی است، اما به عنوان یک سیستم بینقص و تغییر ناپذیر در بازیگری با آن مشکل دارم و آن را یک نوع سلیقه میدانم.
ما در طول این سالهایی که با هم بودیم تلاش میکردیم با تمرین و مطالعه از قالبی که در آن گرفتار شدهایم رهایی یابیم، هر چند قبول دارم هنوز رگههایی از اغراق در کار بازیگران دیده میشود اما تلاش ستودنی بازیگرانم در اجرای باورپذیر تئاتر را ارج مینهم و به آنها افتخار میکنم. بازیگران تئاترهای من نقش بسیار اساسی در تولید اثر دارند. از آنجایی که هدف من تنها اجرای عموم تئاتر برای مردم هرمزگان است دوست دارم بازیگران طوری باشند که مردم آنها را بشناسند و گاهی خود را جای شخصیتهای نمایش بگذارند تا آن تاثیر لازمی که هدف تئاتر است را پذیرا باشند.
من از بازیگرانم نمیخواهم به زیباییشناسی در فرم فکر کنند. نه در فرم بیان و نه در فرم بدن. بلکه از آنها میخواهم دیالوگ را با بار معنایی که دارد بشناسند و به زیبایی به تماشاگر منتقل کنند. رویکرد فرمالیستی در تئاترهای من جایگاه چندانی ندارد، محتوا با تاکید بیشتری مدنظر تئاترهای من است. اگر بدن بازیگر کمک میکند که محتوا زیباتر به مخاطب منتقل شود که بهتر اما اگر حرکات بدن مانع انتقال محتوا شود باید حذف شود. به هیچ قیمت حاضر نیستم فرم را فدای محتوا در کارهایم بکنم.
فارس: ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید صحبتی دارید که در انتهای این گفتوگو دوست داشته باشید در این رابطه صحبت کنید؟
جمشیدی: دوست داشتم در خصوص مشکلات اجرای تئاتر در استان صحبت کنم یکی از مشکلات عمده من و گروههای دیگر تئاتر، سالن نمایشی است که در اختیار انجمن نمایش است. متاسفانه این سالن مشکلات بسیاری دارد و فاقد استانداردهای موجود است. جایگاه تماشاگران، سیستم تاسیسات سالن، ایمنی محیط، کمبود اتاقهای فنی لازم در پشت صحنه و ... برخی از این مشکلات هستند. به ویژه فکر میکنم وقت آن رسیده که تماشاگران را بیش از آن چیزی که هست دریابیم، آزار دهندهترین مسئله صندلیهای سالن است که از داربست و چوب ساخته شده است.
مردمی که برای دیدن تئاتر هزینه میکنند منزلت و شانشان بیش از آنی است که در چنین جایگاه ناشایستی بنشینند و تئاتر را تماشا کنند. باید برای این سالن فکر اساسی شود. اگر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نمیتواند مشکلاتش را مرتفع کند، فراخوانی منتشر کند تا شاید خیران بتوانند کمکی برسانند و از این به بعد شان مخاطبان تئاتر هم حفظ شود.
=============
گفتوگو از حامد رضوانی به نقل از خبرگزاری فارس
طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند زین قصه نگزرید که شده ملک قد بلند
انصاریان رئیس انجمن عکاسان هرمزگان در مصاحبه مطبوعاتی به مشکلات عدیده ای که دامن گیر فرهنگسرای طوبی شده اشاره کرده و مدیریت سوء اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی را مورد انتقاد قرار داده است .
در همین رابطه ++