زندگی به سادگی گاززدن یک سیب سبز بعد از یک سوتی بزرگ .توی مغز آدم میپیچه ُسیال میان نیروی خوبی و نیروی بدی و تو ایمان پیدا میکنی که احساست ُنه ُاحساس میکنی که ایمانت بیخود بوده .بعضی راهها رو نباید رفت .این چیزیه که بعد از رفتن یه راه میشه فهمید .اینکه تو کجا هستی؟چندسالته؟کی هستی وچی ؟به جواب نمیرسه اگه بیشتر از پونزده ثانیه بهش فکر کنی .بعضیها شام میخورن وتو از نمایشنامهای ندیده و نخونده حرف میزنیُ از فلسفه حرف میزنی و وقتی که میفهمی توی خاموش کردنش عجله کردی تموم شدن باتری بهت فرصت دوباره نمیده.شب از نیمه هم گذشته و تو از سیاهی فقط جسد مورچه های سم خوردهای رو میبینی که انگار از آسمون افتادن و جای خالیشون با ستارههای سوسوزن پرشده .اونجاست که دنیا رو با تمام پیچیدگیش توی یه دونه انگور میبینی،یه دونه گرد که وقتی بین انگشتات می چرخونیش از خود بی خودت می کنه .دوست داری به خواب بری ،خوابی عمیق که تمام خاطره ی لحظه ای از یک روز عجیب رو از خاطرت پاک کنه و صبح که بیدار می شی...
دومین استاندار بومی هرمزگان در این پست عمری همچون گل داشتوبا اولین خزانبدرود گفت و درود فرستاد بر عزیزی .یکی از ویژگیهای دوره کوتاه استانداری هاشمی انتصاب مدیران بومی در راس سازمانهای اجرایی و دولتی بود وبا اینجابجاییبسیاری ازمدیران بومیاحساس ناامنی کرده اند . البته خبرهایی هم از جایجای ادارات به گوش میرسد که بسیاری ازمدیران و کارکنانی که هماستانی آقای عزیزی هستند خرسندند و لبخندهای مرموزی بر لبانشان شکل گرفته بهرحال فارغ از اینکه سیاست انتصاب استانداران غیر بومی در سراسر کشور با چه هدفی صورت می گیرد وبسیاری استانهای دیگر نیز از این قائده مستثنی نبودهاند باید پرسید: چرا عزیزی ؟ چه ارتباطی بین سیاستهای تجزیه هرمزگان و انتصاب عزیزی وجود دارد ؟ چطور ممکن است فردی که مدیریت سیاسی و امنیتی در سیستان را بر عهده داشته مناسب مدیریت در هرمزگان به نظر آید ؟ آیا شباهتی از نظر سیاسی و امنیتی میان این دو استان وجود دارد ؟ آیا پیش بینی می شود در آینده شباهتهایی پیدا کنند ؟آیا کارنامه و نحوه عزل وی از فرمانداری فارس مورد بررسی قرار گرفته ؟ این سئوالات و بسیاری نکات مبهم دیگر انتصاب عزیزی را در هاله ای از ... قراداده ....
راستی سیاسیون استان که دربازیهای سیاسیشان هیچ وقت قواعد بازی را رعایت نمی کنند کجا هستند ؟ نترسید مردان سیاسی .مردان بزرگ. مردان بی ادعا ...ها ...؟!!
چند روز پیش در یکی از ابر شهرهای ایران به تماشای فیلم سوت پایان نشستم . از سالن انتظار شروع می کنم و نکته جالب توجه اینکه تمام تماشاگران فیلم با کیسه هایی پر از چیپس و ساندویچ و تنقلات آماده باز شدن دربهای سالن بودند . هیجان بسیاری برای خرید مواد غذایی در سالن موج می زد. از تماشای این صحنه ها دریافتم که اینجا آئین تماشا اینگونه آغاز می شود . وارد سالن که شدیم بر پرده تیزرهای تبلیغاتی بی کیفیت از فروشگاهها و نمایشگاه های همان شهر پخش شد و در نهایت با شروع تیتراژ فیلم صدای باز شدن چیپس ها و چق و چق کاغذ ساندویچ ها همچون گردانی که اسلحه های خود را برای یک جنگ تمام عیار مسلح می کنند به هوا رفت .اما پس از چند لحظه جادوی سینما همه آن صداها را خشکاند و تماشاگران تا صحنه های پایانی فیلم دست از چیپس خوردن کشیدند.
و اما درباره فیلم باید گفت که از یک زاویه موضوع تقریبا تکراری فیلم جلب توجه می کند که بیم آن می رفت همچون بسیاری از فیلم های مشابه بلحاظ محتوا درگیر شعار زدگی و فیمینیسم شود اما کارگردان توانسته بود به مدد بکارگیری متناسب عناصر در کنار یکدیگر و ایجاد یک فرم متناسب از شعار زدگی فاصله بگیرد .در این فیلم چند نکته توجه مرا به خود جلب کرد : اول حالت مستند گونه اثر بود . دوم بازی های روان و بدون تکلف و پیچیدگی و یکدست سوم موسیقی و فضای صوتی و موسیقیایی اثر که همچون بازی ها حضوری تنیده در متن روایت داشت . در واقع در نحوه تصویربرداری ُ بازی ها ُ آهنگسازی و حتی نگارش فیلمنامه نوعی واقع گرایی و یکدستی موج می زند که باعث شده اثر بدور از تکنیک های فرمالیستی و با نگاهی ملموس به جامعه در ارتباط با مخاطب موفق باشد .
انتخاب موضوعی از بطن اجتماع که البته در سالهای اخیر بسیاری از اهالی سینما از نزدیک با آن درگیر بوده اند و پرداختی روان از آن علاوه بر روایت داستانی جالبی کارکردهای اجتماعی و فرهنگی دیگری را نیز برای فیلم به ارمغان آورده ...