سهمار

مجید سرنی زاده

سهمار

مجید سرنی زاده

موانع اقتصاد خلاق در ایران

تعریف و تدوین ادبیات مربوط به مقوله اقتصاد فرهنگ ( اقتصاد خلاق ) و شناخت ابزار و تکنیک های مورد نیاز برای سنجش نسبت فرهنگ و اقتصاد ، نیازمند تلاشی مستمر ، علمی ، آگاهانه و عملی است که انجام پژوهشهای بنیادی –کاربردی و استفاده از تجربیات سایر کشورها در این زمینه ، قطعا روشنگر  این مسیر و راهنمای مناسبی برای ورود  اندیشمندان  ، اقتصاد دانان ، بنگاههای فرهنگی  و هنری و دولتمردان  به این حوزه است .

اقتصاد فرهنگ و هنر  ( اقتصاد خلاق ) ناظر بر شناخت مناسبات و تعاملات بین حوزه های تولیدی و آفرینش ، مصرف و بازار بوده و با استفاده از نظام آماری و جمع آوری و پردازش داده های اطلاعاتی ، قادر خواهد بود ، دولت را در تخصیص و تجهیز مکفی اعتبارات فرهنگی از محل منابع عمومی یاری نموده و در اتخاذ شیوه های حمایتی و هدایتی مناسب به منظور تشویق و ترغیب مشارکت بخش غیر دولتی در فعالیت های فرهنگی و افزایش سهم سرمایه گذاری افراد و بنگاه های فرهنگی و هنری در تولید و عرضه کالاها و خدمات فرهنگی در حوزه سیاستگذاری و برنامه ریزی هدایت نماید . ( هادیان ،1382 ،415)

 اگر بگوئیم که " ماشین های فرهنگی " طی دهه های اخیر، بیش از یک قرن گذشته موجب تغییرات شدید در زندگی فرهنگی اکثریت بزرگی از مردم – غیر از روشنفکران – گردیده اند به خطا نرفته ایم . در ژانویه 1978 در یک شب ،120 میلیون شنونده در سراسر اروپا به اجرای سمفونی نهم بتهون توسط ارکستر فیلارمونیک برلین گوش فرا دادند . با این حال مطالعه سیاستهای فرهنگی در غالب موارد در پیرامون تلاشهایی بوده که توسط مقامات دولتی و از طریق چند موسسه انگشت شمار به عمل می آید (ژیرارد ،1380،32) . اقتصاد هنر در کشور ما در مسیر بررسی الزامات توسعه فرهنگی و صنعت فرهنگی و هنری مورد توجه قرار گرفته و بدلیل جوان بودن این حوزه مطالعاتی ، عمده تلاشها برای تبیین مبانی نظری و بکارگیری شیوه های سنتی بازار هنر ، مصروف شده است .

در تاکید بر ضرورت ارائه دستور کاری برای مطالعه اقتصادی فعالیتهای فرهنگی و هنری در کشور ، زمینه های مطالعاتی این حوزه را درسه بخش زیر لازم می دانند : 1- طراحی نظام های حساب های اقتصادی برای هر زیر بخش فرهنگ و هنر کشور ، 2- مطالعه نظری ابعاد اقتصادی فعالیتهای فرهنگی و هنری ،3- مطالعه نظری و تجربی سیاست های اقتصادی  در بخش فرهنگ و هنر  ( شورای فرهنگ عمومی، 1379 ، 18-25 ) .

محمدی در یک طبقه بندی کلی موانع تولید فرهنگی در کشورمان را در چهار دسته کلی جای می دهد شامل : 1- موانع نگرشی ( همچون ایده های ضد تولید ، نگاه ایدئولوژیک به میراث فرهنگی ،بی اعتماد ی به خود و ... )2- موانع ساختاری ( ضعف نهادهای مدنی ،فقدان بازار رقابتی ،استفاده نا مناسب از ابزارها و...) 3- دلالی فرهنگی ، 4- دولت ( به عنوان نهادی با ساخت آمرانه و کنترل صنایع فرهنگی متناسب با فرهنگ سیاسی ) ( محمدی ،1377 ، 171-217 ) .در کنار این موانع سیاستگذاری و تصمیمات مبتنی بر آزمون و خطا ، بینش های متعارض در زمینه توسعه ، تهاجم فرهنگ جهانی ، گسترش پدیده همانندسازی فرهنگها سبب شده فعالیتها و برنامه های موجود مناطق وسیعی از کشور و قشرهای گوناگون جامعه را پوشش ندهد ( ایمانی خوشخو ، 1388، 80 ). به عنوان نمونه در بررسی هایی که در حوزه اقتصاد سینما انجام شده مهمترین دلایل عدم توفیق فیلم های سینمایی ایرانی را ، ناهماهنگی و نبود همفکری بین تهیه کنندگان ، نبود مطالعات علمی و اصولی در مورد سلیقه افراد و مشتریان ،نبود امکان فروش در بازارهای جهانی ، سیاست های مداخله گرایانه دولتی ، نبود تمرکز نیروهای کارآمد و متخصص ، ...  می دانند( صفوی ، 1381 ، 20 ) . همچنین در پژوهش دیگری هنرکار ، مشکلات فنی و تکنولوژیک را در کنار سایر متغیرهای دولتی و نیروی اسنانی به عنوان یکی از ریشه های بحران اقتصاد سینمای ایران می داند و اذعان میکند که ما در کشور فیلم می سازیم اما قادر نیستیم مواد و تجهیزات فنی این صنعت را در داخل کشور تولید کنیم و واردات تجهیزات و مواد فیلم سازی و لابراتواری هم هزینه های بالای در پی دارد و هم سبب غفلت از بخش مهمی از جنبه اقتصادی صنعت سینما می شود . (هنرکار ،1374 ،29 ) . در خصوص بازار فرش نیز مشکلاتی چون : خلا مدیریتی و ساختاری در بخش فروش ، بی توجهی به عوامل محیطی موثر بر بازاریابی فرش دستباف و عدم کاربرد استراتژی بازاریابی را به عنوان سه مشکل اصلی در بازاریابی فرش دستباف در بازارهای بین المللی طرح میکنند ( ایرانی کرمانی ،1391، 132) .

 همه این موارد در کنار مشکلاتی چون آکادمیک نبودن دوره های آموزشی ، عدم حمایت مالی توسط بنگاههای پولی ، عدم تنوع و گوناگونی در محصولات ، تولید سنتی و غیر علمی و عدم توجه به فناوری های نوین در تولدی ، هزینه های بالای مالیات و گمرک برای خروج از کشور ، نبود تبلیغات و بازاریابی مناسب و ... ( صرامی ،1384 ، 57) چالشهایی هستند که متخصصین برای توسعه صنایع فرهنگی در ایران یاد می کنند.

با وجود راه حل های ارائه شده اما هنوز پژوهش های زیادی در کشور ما در حوزه اقتصاد فرهنگ انجام نشده و مدل های توسعه بسیار کمی برای حوزه فرهنگ در کشور ما طراحی و ارائه گردیده است و لزوم ارائه مدل های جدید بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. استان هرمزگان نیز البته مثل هر جای دیگر کشور با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند و اکنون که گروههای هنری در استان هرمزگان از در حال پوست اندازی و تبدیل شدن به شرکت های فرهنگی هستند ضرورت پرداختن به مباحث مربوط به کارآفرینی و توسعه در حوزه اقتصاد خلاق  بیش از هر زمان دیگر احساس می شود .