سهمار

مجید سرنی زاده

سهمار

مجید سرنی زاده

قدمگاه

 مقدس بودم و پاک

تاک از همه پرستندگان

پرده دارم

تو خواستی باشی

و اینک پرده در

تو آن نیستی ؟

که هر شب سر در حلقوم چاه من یک چشمت اشک بود ؟

و من برایت خون می گریستم؟

من آن سرزمین مقدسم !

این رد پا که سر تا ته من میبینی

اثر انگشت چشمان تو بود

آنگاه که نصر من ا... و فتح قریب می خواندی

من آن سرزمین مقدس بودم

قدمگاه تو شدم و تا انتها در من رفتی

و نیستم دیگر.

...

قدمگاهی نامقدس .

که آه... 

از سینه ات

سنجاق را که بال می دهی

آینه زرد می شود

و اتاق مست بلوغ تو

ببوس  

پیشانی ام را

تا آواز دهم

که آه ، سوختم

که آه...

از داغ بردگی ات

 اذازلزله الارض زلزالها

و من رقصان

سرخ می شوم

 از داغ بوس بردگی ات

و آواز می دهم

که آه...

که آه...

تق تق

 آمدم نعره مزن .جامه مدر . هیچ مگو 

 

یار و بوس و کنار